تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : نادر
تاریخ : دو شنبه 1 شهريور 1400
نظرات

 

مادربزرگم می گفت:

دل هر آدمی دری دارد…

باید باز کنی درِ دلت را رویِ لبخندها…

می گفت:

هر کدام از این درها یک کلید بیشتر ندارند

کلیدِ دل آدم دست خودش نیست

می گفت:کلیدها را پخش کرده اند بین آدمها

و هر کس یکی برای خودش برداشته

می گفت :

بلند شو و بگرد

بگرد ببین کلید قلبِ چه کسی در دستِ توست

و ببین کلید قلبت کجاست ؟


تعداد بازدید از این مطلب: 184
موضوعات مرتبط: شعر و دل نوشته , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : نادر
تاریخ : پنج شنبه 21 مرداد 1400
نظرات


وصیت کرده ام بعد از مرگم

همراه من

دو فنجان چای هم دفن کنند

شاید

صحبت های من با خدا به درازا کشید

به هر حال

دلخوری ها کم نیست ...

 

.

تعداد بازدید از این مطلب: 188
موضوعات مرتبط: شعر و دل نوشته , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : نادر
تاریخ : دو شنبه 20 ارديبهشت 1395
نظرات

 

برای زیبا زندگی نکردن

 

کوتاهی عمر را بهانه نکن

 

عمر کوتاه نیست

 

ما  " کوتاهی " میکنیم

 

 

تعداد بازدید از این مطلب: 395
موضوعات مرتبط: , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : نادر
تاریخ : یک شنبه 27 مرداد 1392
نظرات

 

با این همه حرام چه کنم ؟؟؟

آغوشت حرام …

لبانت حرام …

لمس تنت حرام …

عشقبازیت حرام …

حتی داشتنت حرام …

شنیده ام بتی شده ای … !!!!

خدایی می کنی

برای رقیبان

کافر خواهم شد

بت پرست خواهم شد

آغوش خواهم گشود

بر تمام حرام هایت

از من تا تو فاصله فقط …

به قدر یک احساس است
انو …

مرد نبوده ای تا بدانی سرت بر روی بازوانم …

امنیت تو نیست …

آرامش من است
 در زندگی برای هر آدمی

از یک روز

از یک‌ جا

از یک نفر

به بعد

… …دیگر هیچ چیز مثل قبل نیست

نه روزها نه رنگ‌ها نه خیابان‌ها

همه چیز می شود

دلتنگی
در من احساس مرده است

اینجا به مرز بی تفاوتی ها رسیده ام

دلم را دیگر هیچ نمی لرزاند

در من دلهره…

در من ترس…

در من احساس مرده است…

این روزها بی خیال خیالم شده ام

منتظرم دنیا تمام شود
 خـیـانـت تـنـهـا ایـن نـیـسـت کـه شـب را بـا دیـگـری بـگـذرانـی!
خـیـانـت مـیـتـوانـد دروغ بـَر دوسـت داشـتـن بـاشـد ..
خـیـانـت تـنـهـا ایـن نـیـسـت کـه دسـتـت را در خــَفـا در دسـتِ دیـگـری بـگـذاری!
خـیـانـت مـیـتـوانـد جـاری کـردنِ اشـک بـر دیـدگـانِ مـعـصـومـی بـاشـد
 هیچ وقت کسی را …

با تمام وجودت دوست نداشته باش !

یک تکه از خودت را نگه دار برای روزهایى که …

هیچ کس را به جز خودت ندارى

تعداد بازدید از این مطلب: 568
برچسب‌ها: دل نوشته , حرام , ,
موضوعات مرتبط: شعر و دل نوشته , ,
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2


نویسنده : نادر
تاریخ : شنبه 19 اسفند 1391
نظرات

 

دلهره هايم سديست

كه

مانع رفتنم مي شود

اينك زمان آن رسيده

كه

سد را بشكنم و پرواز كنم تا اوج

حتي

اگر در مسير پرواز تنها باشم

 

91/12/19      13:45

تعداد بازدید از این مطلب: 582
موضوعات مرتبط: , ,
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3


نویسنده : نادر
تاریخ : جمعه 15 دی 1391
نظرات

 

در مسیر زندگی بودیم ،

ناگهان کنار زدیم ،

کنار خیابان تا به قولمان دردی دوا سازیم ،

فرهنگی به پا کنیم ،

که بگوییم هر چیزی جای خود ،

اما غافل ،

غافل از چشم های هرز و افکار خراب ،

آری ،

در دام افتادیم ،

دام قانون ،

دام اسلام گرایان شمر صفت ،

دام عدل گستران فاسد ،

در بند شدیم ،

در بند شدیم و محتاج ،

به خیالمان با حقیقت به جاده باز خواهیم گشت ،

اما ،

افسارمان زدند ،

آری ،

به غل کشیده شدیم ،

کمی بعد رهایمان کردند تا نفسی تازه کنیم ،

وقتی به جاده بازگشتیم تازه خفقان را حس کردیم ،

زنجیر را ،

تحقیر را ،

و هر چه امواج منفی ،

به دنبال بیراه گشتیم ،

پی آزادی ،

پی رهایی ،

پی اثبات بی گناهی ،

دردناک بود ،

که پاک باشی و در پی بیراه پی اثبات پاکی ،

راهی جز بیراه نبود ،

اینطور می خواستند ،

زمان می گذشت ،

وقتی نمانده بود تا بازگشت ،

شبی پر غم و آشوب گذشت ،

صبح شد ،

بازگشتیم به بند ،

دیگر چیزی از ما باقی نمانده بود ،

تخریب شدیم و شکسته ،

مچاله شدیم چون کاغذی بی مقدار ،

از میان بیراه ها نوری سو سو زد ،

امیدی نمایان شد ،

باری دیگر به جاده بازگشتیم ،

برای تنفسی دیگر ،

حال به امید بیراهیم تا صبحی دیگر ،

اما در دل ایمان داریم به خود و افکار خود و خدای عدالت گستر.

24:00           15/10/91

تعداد بازدید از این مطلب: 468
برچسب‌ها: بیراه , دل نوشته , ,
موضوعات مرتبط: شعر و دل نوشته , ,
|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7


...
نویسنده : نادر
تاریخ : پنج شنبه 16 آذر 1391
نظرات

زبان هيچ استخواني ندارد.... ا

ما آنقدر قوي هست كه بتواند قلبي رابشكند....

مراقب حرف هايتان باشيد!!

 

دختري پشت يك هزار توماني نوشت:

 

پدرمعتادم براي همين اسكناس يك شب مرا به دست كاسب سپرد.

خداياچقدر مي گيري كه بگذاري شب اول قبر قبل از اينكه تو ازم سؤال كني من ازت

بپرسم:چرا؟؟؟

 

تعداد بازدید از این مطلب: 583
موضوعات مرتبط: , ,
|
امتیاز مطلب : 21
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8


صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 113 صفحه بعد

نادر حیدرنژاد . 09113203206 . املاک حیدرنژاد . ویلا و مستغلات آمل


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود